مدتهاست از نوشتن برای من فقط چیزی تحت عنوان "بزرگترین حسرت نوجوونی" باقی مونده و نمیتونم دردش رو بیشتر از این تحمل کنم؛ برای همین دوباره اینجام... این وبلاگ تصمیمی بود که دقیقا ۱۵۰۰ روز پیش گرفتم و هنوز هم میخوام پاش بمونم.
مدتهاست از نوشتن برای من فقط چیزی تحت عنوان "بزرگترین حسرت نوجوونی" باقی مونده و نمیتونم دردش رو بیشتر از این تحمل کنم؛ برای همین دوباره اینجام... این وبلاگ تصمیمی بود که دقیقا ۱۵۰۰ روز پیش گرفتم و هنوز هم میخوام پاش بمونم.
یجور اشکی شدم انگار دفتر خاطرات خودم رو باز کردم:(
اینجا منو یاد دوران راهنماییمون میندازه T-T خیلی هم تمش دوست داشتنی شده سیسی